۱: قدر شادیهایت را بدان - ۲ : وقتی بزرگ می شوی
قدر شادیهایت را بدان
در دستانم دو جعبه دارم که خدا آنها را به من هدیه داده است. او به من گفت: غمهایت را در جعبه سیاه و شادی هایت را در جعبه طلایی جمع کن. من نیز چنین کردم و غمهایم را در جعبه سیاه ریختم و شادی هایم را در جعبه طلایی! با وجود اینکه جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد اما از وزن جعبه سیاه کاسته می شد! در جعبه سیاه را باز کردم و با تعجب دیدم که ته آن سوراخ است!!! جعبه را به خدا نشان دادم و گفتم : پس غمهای من کجا هستند؟! خداوند لبخندی زد و گفت: غمهای تو اینجا هستند، نزد من!
از او پرسیدم: خدایا، چرا این جعبه طلایی و این جعبه ی سیاه سوراخ را به من دادی؟ و خدا فرمود: بنده ی عزیزم، جعبه ی طلایی مال آنست که قدر شادیهایت را بدانی و جعبه سیاه، تا غمهایت را رها کنی
وقتی بزرگ می شوی
وقتی بزرگ میشوی ، دیگر خجالت میکشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای میخوانند ، دست تکان بدهی
...
خجالت میکشی دلت شوربزند برای جوجه قمریهایی که مادرشان برنگشته
فکرمیکنی آبرویت میرود اگر یک روز مردم ــ همانهایی که خیلی بزرگ شده اند ــ دلشوره های قلبت را ببینند و به تو بخندند
وقتی بزرگ میشوی ، دیگر نمیترسی که نکند فردا صبح خورشید نیاید ، حتی دلت نمیخواهد پشت کوهها سرک بکشی و خانه خورشید را از نزدیک ببینی
دیگر دعا نمیکنی برای آسمان که دلش گرفته ، حتی آرزو نمیکنی کاش قدت میرسید و اشکهای آسمان را پاک میکردی !وقتی بزرگ میشوی ، قدت کوتاه میشود ،آسمان بالا میرود و تو دیگر دستت به ابرها نمیرسد، و برایت مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چه بازی میکنند
آنها آنقدر دورند که حتی لبخندشان را هم نمی بینی ، وماه ـ همبازی قدیم تو ـ آنقدر کمرنگ میشود که اگر تمام شب را هم دنبالش بگردی ، پیدایش نمیکنی !وقتی بزرگ میشوی ، دور قلبت سیم خاردار میکشی وتمام پروانه ها را بیرون میکنی وهمراه بزرگترهای دیگر در مراسم تدفین درختها شرکت میکنی و فاتحه تمام آوازها و پرنده ها را می خوانی !ویک روز یادت می افتد که سالهاست تو چشمانت را گم کرده ای و دستانت را در کوچه های کودکی جا گذاشته ای !آنروز دیگر خیلی دیر شده است ....فردای آنروز تو را به خاک میدهند
و میگویند :خیلی بزرگ شده بود.
--------------------------------------------------------------------
جواب به سوالات ونظرات شما
---------------------------------------------------------------------
سلام دوستای عزیز :
بعضی از دوستها در مورد معنی و اصالت اسم این وبلاگ ازم سوال کرده بودن :
اوینار به معنی عشق و دوست داشتن در حد کمال است
این کلمه بر خلاف نظر اکثر مردم کردی نیست بلکه ریشه ی یونانی دارد
نوشته شده در تاریخ ۱۳۸۷.۷.۲۰
---------------------------------------------------------------
سلام
اینم از عکس خودم که این همه تو نظرات اسرار میکردین که چرا عکسی از خودت تا حالا نزاشتی تو وبلاگ
نوشته شده در تاریخ : ۱۳۸۷.۷.۱۹
---------------------------------------------------------------------------------------
خیلی قشنگ بود
سلام ممنون که سر زدی آپ زیبایی بود بازم پیشم بیا
سلام خوبی؟
آپ بسیار خوبی بود
ایشالله که همیشه شاد باشی
یا حق
متنهای زیبایی نوشتی ولی من هنوز برای گربهها دست تکان میدهم.
سلام دوست خوبم
چقدر قشنگ می نویسی قلمت معرکه ای داری
اره دغدغه ی این روزهای من هم کودک درونیه که می ترسم بمیره
کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم کاش صفامون صفای نگاه صاف یه کودک بود
اگه به این چیزها فکر می کنی پس حتما کودک درونت زنده است خوش به حالت قدرشو بدون
شاد باشی
خیلی زیباد.
ازت ممنونم که همیشه به من سر می زنی.
سلام عزیزم
حالت خوبه
ببین ببخشید که زیاد بهت سر نمی زنم اومدم بهت بگم
وبلاگ من تعطیل شد همین
بای
غالی بود.
ممنون بهم سرزدی دوست خوبم.
سلام ، شما امروز به وبلاگ من اومده بودید. خوشحالم اومدید ، چون یه متن فوق العاده رو خوندم. مرسی.
امیدوارم همیشه قلمتون سبز باشه.
سلام دوست عزیز[گل]
خوبی؟[گل]
*******دفتر عشق به روز شد******
منتظر حضور سبز شما هستم[گل]
در ضمن دفتر عشق بعنوان وب لاگ برتر مهر ماه در سایت نایت اسکین برگزیده شد!
برقرار باشی و سبز[گل]
سلام دوست عزیز . مرسی از این که به وبلاگ من اومده بودین .
مطالبه خوبی بود . موفق باشی
سلام ممنونم که سر می زنی
منو ببخش آخه من فقط وقت آپ کردن دارم آخه تعداد وبلاگ ها و سایت های من زیاده
آخه اونا تبلیغاتیه
به هر حال ممنونم که اومدی بازم بیا خوشحال می شم
با یاد خدا ، کارهایت را بکن. تا به موفقیت برسی.
باسلام خوبی عزیزم
ممنون که بهم سر زدید
ولی وبلاگ شما هم قشنگ هست و نوشته هاش قشنگتر
انشالله که همه ما قدر شادیهامون را چه کوچک باشیم چه بزرگ باشیم بدانیم
به قول شاعر :
کاش یکی عاشقم میشد قلب منو نشون میکرد...
تا دستتوی دست من میذاشت...
...
تاکه بیشتر قدر شادیهامون را بدانیم
کاش...
عالی بود
من یار بی کس و بی نشانم که تو نشونیت رو دادیم
اومدم بگم که سایتت عالی خوشم اومد آپلودات خوب بودند
انشاء الله موفق باشی
روزای بچگی مون چه زود گذشت
ما چه تند و بی صدا قد کشیدیم
اون روزی که فهمیدیم بزرگ شدیم
دیگه دل های همو نمیدیدیم.
ممنون از حضورتون!لطف کردین.
پستتون هم زیبا و دلنشین بود.هرچند خیلی ازین حرفا درسته اما من هنوز هم دلم برای جوجه قمری هایی که مادرشونو گم کردن شور میزنه.
راستی وبلاگتون اسم زیبا و خوش آهنگی داره.معنیش چیه؟؟
اوینار باید یه اسم کردی باشه اما یاشار ترکی.درسته؟؟
سلام
گفتم که سر میزنم!
زیبا بود و ...
قلم زیبایی داری
اما من اهمیت نمیدم آدم بزرگا چه فکری میکنن!
۱۸ سالمه اما هنوز...
بیخیال
موفق باشی
خب من یه سوتی وحشتناک دادم . فکر کنم باید ازتون عذر خواهی کنم.
به هیچ وجه وقتی اون مطلب رو خوندم ، فکر نکردم یه پسر نوشته باشدش. امروز گفتم شاید هوس کرده باشید و دوباره آپی کرده باشید. ازاونجا که از قبلی خوشم اومد ه بود گفتم سری بزنم. ولی بعد عکستون رو دیدم و گفتم ، اوههههههه چه فکری کردی بچه .
برای همین ببخشید که فکر کردم یه پسر نمیتونه همچین روح لطیفی داشته باشه.
عکستون ....بوی جستجو میدهد..
وقتی کوچک هستیم ادای بزرگارو در میاریم
وقتی بزرگ میشیم به ما میگن بچه شدی...و یه وقتها میریم تو عالمه بچه گی
هتل................
موضوع تازه