.. اوینار ..

آنچه از درونم می گذرد

.. اوینار ..

آنچه از درونم می گذرد

برای روزهایی که نیستی…!


مثل عکاســی ماهر نگاهت میکنم…


از نزدیک ترین زاویه ممکن،


و سرت را دقیقا” رو به رویم نگه می دارم


خورشید را روی صورتت پخش می کنــم


و در ذهنم


از امروز تو عکس می گیرم،


برای روزهایی که نیستی…!


  


اینجا زمین است

اینجا زمین است. جایی که وقتی زانوهایت را

از شدت تنهایی بغل گرفته ای...به جای همدردی

برایت پول خرد می اندازند


                                         

دوستت دارم


درست است یک طرفه بودن همه چیز را خراب میکند اما . . .

به حد مرگ دوستت دارم حتی اگر این عشق یک طرفه باشد !

رویای با تو بودن افتخاریست که نصیب هر کسی نمی شو


به خدا دست خودم نیست

به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم می بندم

من صبورم اما…………

چقدر با همهء عاشقیم محزونم

و به یاد همهء خاطره های گل سرخ

مثل یک شبنم افتاده ؛ زغم مغمومم

من صبورم اما…………..

بی دلبل از قفس کهنهء شب میترسم

بی دلیل از همهء تیرگی تلخ غروب

و چراغی که تو را ؛ از شب متروک دلم دور کند می ترسم

من صبورم اما…………….

آه………….این بغض گران صبر نمی داند چیست



لحظه


لحظه رفتنیست و خاطره ماندنی


تمام ادبیات عشق را به نگاهی میفروختم اگر


لحظه ماندنی میشد و خاطره رفتنی




بوسه بر عکس یار


بوسه بر عکس یار 
چه زیبااست این احساس!

و چه پاک است این حال٬

گهگاهی می زنم بوسه ای بر عکس یار!

بوسه ای با بوی عشق...

که تجلی ساز امید است٬

چه زیباست٬وقفه ای کوتاه بر تپش های پی در پی قلب!

و سکوتی مبهم که حاکم می شود بر دل،

سکوت٬حکایت عشق دارد!

عشقی پاک و عجین با انتظار!

مدتی است که سرمای لب هایم را٬

گرمی گیرای عکس تو تسکین می سازد!

تو ای زیباترین تصویر ذهن٬

از دوری فاصله می ترسم!

من تورا همیشگی می خواهم٬

من تو را از تو برای خویش می خواهم٬

پس خود واقعی خویش را متجلی ساز.........


 تقدیم به پونه های خیالم

بیتابتر از غروب ولی از جنس آفتاب

 

 

 

زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست

آزادی

 

 

خوشا به حال مسافرکشان خط آزادی که آزادانه فریاد میکشند: 

 

 

                    آزادی       آزادی      آزادی

. . .

گاه میخواهم فغانی سر کشم  

باز میبینم صدایم کوته است

محاکمه عشق

روزی محاکمه میشوی :

روزی از تو میپرسند :

آیا چه کسی تورا بیشتر از او دوست داشت؟

چرا رفت؟

وشاید من آن روز نباشم

آن روز من مرده ام

مرا ببخش که نمیتوانم بییایم

راستی گلم :

چرا تنهایم گذاشتی؟

بدونه این که حتی چیزی بگویی !

مهر باطل شد زدی بر من بدونه این که درکم کنی

یا حداقل بدونه این که به حرف هایم گوش کنی

امروز دلم آرام و بیصداست مثل همان روز که تنهایش گذاشتی.

درون تن خود احساس غربت میکنم همانند کودکی که درون شهری ناشناس گم شده باشد

تردید نکن همانند همان کودک من نیز گریه میکنم

میان هزاران هزار دست من نیز همانند آن کودک دنبال دستی آشنا هستم

دستان گرمی که با رسیدن به آنها دیگر نیازی به چشم ندارم

ومیخواهم چشمانی را ببینم که از دوری من اشک آلود وسرخ شده اند

وشاید آغوشی گرم و بوسه هایی که طعم امید را دارند

کاش بدانی چه میگویم

کاش بفهمی چه میگویم

کاش بخوانی چه مینویسم

کاش امروز مست نبودم

وای کاش میتوانستم روزی فراموشت کنم

کاش میتوانستم بگویم که چرا اگر برگردی هم نمیتوانم با تو بمانم

گلم کاش امروز همان روزی باشد که قرار است بیاید

تا تمام حقیقت ها را بفهمی

وشاید آن روز من نباشم

آن روز من مرده ام

وتو آن روز اشک میریزی

گریه میکنی

التماس میکنی

ومن

کمی آنور تر تورا میبینم و به روزگارت میخندم

گلم روزی میفهمی چه میگویم.......